بررسی ریشه های خشونت در جامعه درگفت وگوی آرمان با دکتر مانی رفیعی، روانشناس:
باید شیوه های تعامل میان زنان ومردان اصلاح شود.
بررسی ریشه های خشونت در جامعه درگفت وگوی آرمان با دکتر مانی رفیعی، روانشناس:
باید شیوه های تعامل میان زنان ومردان اصلاح شود.
آرمان – فرشته اثنی عشری : دکتر مانی رفیعی دکترای روانشناسی در حوزه آسیب شناسی روانی معتقد است : اگر اصلاحات و کوشش ازم برای بهبود فضای متشــنج میان زنان ومردان از طریق آموزش صحیح در مدارس، دانشگاه ها و به ویژه خود رسانه ها فراهم نیاید، همین شیوه تعامل و نگاه به نســل بعدی نیز منتقل خواهد شــد و ما شاهد تکرار الگوهای بیمار به صورت بین نسلی در روابط زناشویی خانواده هایمان خواهیم بود . در ادامه گفت وگوی »آرمان «با دکتر مانی رفیعی را در این زمینه می خوانیم : در ســطح جامعــه و بــه خصوص شبکه های مجازی شاهد نوعی نگاه منفی و حتی خشــونت های کامی بین زنان ومردان هستیم.
به نظر شما این امر ازچه ناشی می شود؟
من فکر می کنم ریشــه همه ایــن تحولات اخیر در ارتباطات ایرانیان، از جمله این موضوع را باید در گــذار ناقص ما به عصر تکنولوژی و جامعه جهانی و مواجهه مان با پدیده های جدید مانند شبکه های اجتماعی پیدا کرد. به رغم ورود این ابزارها، فرهنگ استفاده از آنها به هیچ عنوان مورد توجه سیستم های آموزشی ما و یا خانواده ها نبوده و در عمل ما با فضایی روبه رو هســتیم که با ایجاد امــکان گمنامی بر مبنای کنش های آنی و خواســت های غریزی اداره می شــود و مامنی را فراهــم می آورد که از تمــام اختلافاتی که در جامعه پوشیده شده عقده گشایی شود.
از طرف دیگر مسأله جنســیت و به ویژه تحقیر زنان نیز یک رفتار کلیشه ای با سابقه طولانی در فرهنگ عامه ایرانیان بوده اســت که در فضای بدون نیاز به ملاحظه شبکه های مجازی امکان بروز می یابد. همین شرایط بر زنان نیز در این شبکه ها فراهم اســت. در واقع گمنامی برای زنان این امکان را فراهم می آورد که دور از قضاوت جامعه ای که زن خشونت گر را محکوم می کند بتواند شدیدترین واکنش ها را به کنش های جنســیتی مردان نشان دهد.
در کنار اینها باید تحوات برابری خواهانه نسل جدید زنان ایرانی را اضافه کرد، که البته آن نیز به دلیل عــدم آموزش صحیح و نبود مطالعه کافی معمولا رنگ خشــن و یا برتری خواهانه می یابد. به این طریق یک کشــمکش آزار دهنده در تعامــل دو جنس در تمامی موضوعات مورد بحث در صفحات مجازی سایه انداخته و مانع از گفت وگوی سازنده می شود.
اصول تربیتی والدین و رفتار آنها در خانواده چقدر در شــکل گیری این نگاه منفی موثر است ؟
نگاه برتری طلبانه جنســیتی کــه معمولا به صورت پدرسالاری و پسرسالاری در بین اقشار مختلف جامعه ما اعم از فقیر و غنی جاری است، از یک ســو این جســارت را به پسران ما منتقل می کنــد که به هر نحوی که می خواهند به تحقیر جنس مخالف بپردازند و از سوی دیگر خشم فرو خورده و احساس حقارتی را در دختران ما ایجاد می کنــد که در فضای مجازی امکان بیان و برون ریزی می یابد. به این موضوع دانش و شــناخت پایین والدیــن که آنهــا را از رصد فعالیت های فرزندان شان در شبکه های مجازی ناتوان می کند را نیــز اضافه کنید تا تاثیر عمیــق نقش آنها در اتفاقات امروز شبکه های مجازی مشخص شود. رشد طاق های عاطفی و رسمی در کشور چه میزان در شکل گیری این خشم و بدبینی تاثیر دارد ؟ بدون شک شیوه تعامل پدر و مادر ، الگوی ارتباطــی فرزندانــش را در رویارویی باجنس مخالف شکل می دهد. کم شدن دو عامل احترام و محبت در بین پدران و مادران می تواند زمینه ســاز بروز پرخاشگری های کامی و احساس بدبینی به طور کلی به جنس مخالف شــود که طبیعتا بخشی از بروز آن را در شبکه های مجازی شاهد هستیم. متاسفانه این شبکه ها تنها آیینه ای هســتند که واقعیت های بخــش قابل توجهی از نســل نوجوان و جوان ما را آشکار می کنند. همین پرخاشگری کامی و احساس بدبینی به جنس مخالف را در روابط دوستانه و زناشویی این نسل نیز کمابیش می توان مشاهده کرد. البته غیرمنصفانه است که ما این شیوه نگاه را مختص نسل جوان امروزمان بدانیم. در واقع آنچه که در دوره فعلی شاهد آن هستیم امکانات بیشتر برای بروز این بدبینی است.
شکســت های عاطفــی پیاپــی در میان دختران و پســران جوان چقدر در شکل گیری این نوع نگاه موثر است؟
هر شکست عاطفی یک فقدان عمیق را در انسان ها ایجاد می کند. در یک مطالعه عمیق کیفی در سال گذشته بر روی جوانان ایرانی که توسط من و همکارانم صورت پذیرفت به این نتیجه رسیدیم که فقدان های ناشی از شکست عاطفی چه از حیث همه گیری و چه از حیث عمق جز قوی ترین تاثیرها در بین فقدان های تجربه شده در این نسل یا دوره رشدی به حساب می آیند. بعــد از هر فقدان عمیق از این نوع ،این امکان وجــود دارد کــه علاوه بر از دســت رفتن یک فرد یا یک رابطه، بخشــی از باورهای جوان یا نوجوان شکسته خورده نیز دچار فروپاشی شود. احســاس اطمینان به دیگــران، حس امنیت و حتی وجود عشــق از جمله باورهایی است که ممکن است به دنبال یک فقدان عمیق و یا تکرار این گونه فقدان ها دچــار تزلزل گردد. در اینجا نقش والدین، دوســتان و جامعه در چگونگی تفســیر این فقدان ها بسیار کلیدی خواهد بود. حرف هایی از این دست» که همه مردها) یا زن ها ( ســر و ته یک کرباسن« ، »من که گفته بودم هیچ وقت به پسرها) یا دخترها ( نمی شه اطمینان کرد« و یا طرد و تحقیر فرزندان توسط والدین بعد از یک شکست عاطفی شدید همگی باعث شــکل گرفتن یک نگاه منفی پایدار نسبت به جنس مخالف می شــود، که بخشــی از عقده گشایی آن در شبکه های اجتماعی رخ می دهد.
متاسفانه این الگوی پایدار در بسیاری از مواقع بر روابط زناشویی فرد در آینده تاثیر گذاشته و یا منجر به ایجاد روابطی به منظور انتقام جویی می شود. فراموش نکنیم که تعصبات خشونت آمیز می تواند ریشه در تعمیم تجربیات محدود ناخوش آیند ما در رویارویی با یکی از اعضای آن گروه خاص باشــد. مثلا یک سفید پوست که یک بار توســط یک رنگین پوســت مورد دســتبرد واقع شده، احتمال داشتن احساسات و رفتارهای نژاد پرستانه بیشتری نسبت به یک سفید پوستی که این تجربه را نداشته است، دارد. بدبینی و خشــمی که در جامعه بین گروه همســالان و از طرفی شبکه های مجازی به اشتراک گذاشته می شود چه آسیب هایی را به کانون خانواده و روابط زوجین وارد می کند؟ اگر چه این خشــونت کامی در شبکه های اجتماعی فراگیر بوده و در تمامی رده های ســنی دیده می شود، متاســفانه بخش عمده آن توسط نسلی صورت می گیرد که قرار است در آینده ای نزدیک پایه هــای یک ارتباط صمیمانه مبتنی بر احترام را شــکل دهند. احترام و اطمینان دو بال پرواز هر رابطه صمیمانه انسانی هستند و طبیعتا ازدواج به واسطه اهمیت پایداری آن بیش از هر رابطه دیگری محتاج وجود این دو صفت است. به نظر من نمی توان از نســل فــردای مان بدون تجربه فضای احترام و اطمینان، انتظار داشت که روابط پایداری را تجربه کنند و تاسف بزرگتر در اینجا است که اگر اصاحات و کوشش ازم برای بهبود این فضا فراهم نیاید، همین شیوه تعامل و نگاه به نسل بعدی نیز منتقل خواهد شد و ما شاهد تکرار الگوهای بیمار به صورت بین نســلی در روابط زناشویی خانواده هایمان خواهیم بود. البته اعتقاد دارم که هنوز هم فرصت کافی برای تغییر این رونــد از طریق آموزش صحیح در مدارس، دانشگاه ها و به ویژه خود رسانه ها فراهم است.
شــیوع و تبلیغ نگاه منفی نسبت به جنــس مخالف در فضــای اجتماعی ومجازی چقــدر در تــرس از ازدواج جوانان موثر است؟
رابطه این دو مقوله بســیار آشکار و ساده است. کدام پســر عاقلی خود را در ازدواج با یک زن طماع سوءاســتفاده گر گرفتار می کند که قصد دارد از طریق به اجرا گذاشتن مهریه اش تمام دسترنج او را به نفع خود مصادره کند ؟و در مقابل کدام دختر عاقلی حاضر است که با یک پســر هوس ران که در وفاداری او حتی در شب عروسیش هم در شک است و عاوه بر این از هیچ خشــونت کامی و فیزیکی ای نیز علیه او دریغ نمی کنــد، ازدواج کند؟ اینها تصاویری هستند که نسل نوجوان و جوان ما به طور روزمره در پســت ها و در نظرات زیر پست های اینســتاگرام و یا در گفت وگوهای سایر شبکه های مجازی با آن روبه رو می شوند. حتی الگوهای روابط ظاهرا موفق معرفی شده در اینگونه شبکه ها از چند فرسخی ،بوی تقلبی بودن می دهند و در بسیاری از موارد بعد از چند ماه یا حتی چند روز به بدترین شــکلی پایان می یابنــد. همه این تصاویــر در کنار هم ذهن جوانان ما را نسبت به برقراری یک رابطه پایدار متعهدانه بدبین کرده است. البته نمی خواهم این موضوع را آنقدر برجسته کنم که نقش مسائل کلیدی تری مانند مشــکات اقتصادی، تغییر سبک زندگی و خواست ها، گسترش طاق و نقش مخرب برخی والدین در روابط زناشویی فرزندانشــان را کمرنگ کنم. به هر حال ترس این نسل از ازدواج مسأله جدی و گسترده ای اســت که بدون شــک ده ها عامل بر روی آن تاثیر گذار است.
بهترین راه پیشگیری از رواج این نگاه منفی چیست؟
اگر بخواهیم بلند مدت و ریشــه ای به سراغ مسأله برویم، رفع تبعیض های جنسیتی به ویژه در خانواده ها، چه در نگاه والدین و چه در رفتارشان اساســی ترین کمکی اســت که می توان به حل این مشــکل کرد. طبیعتا اصــلاح قوانین و نگاه اجتماعی نیز در کنار تغییرات رفتار در خانواده ها ابزار دیگری است که به حل ریشه ای این معضل کمک خواهد کــرد. در کوتاه مدت نیز بالا بردن سواد رسانه ای جامعه، ایجاد فرصت و محیط های سالم برای تعامل سازنده بین دو جنس، آموزش مهارت های ارتباطی در مدارس و دانشگاه ها از جمله راهکارهایی است که می تواند به سرعت به تلطیف این فضا بینجامد.