چطور سپرهای دفاعی‌مان را در مقابل مسئولیت‌پذیری پایین بیاوریم؟

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. وبلاگ
  4. chevron_right
  5. مقالات عمومی
  6. chevron_right
  7. چطور سپرهای دفاعی‌مان را در مقابل مسئولیت‌پذیری پایین بیاوریم؟

خب مسئولیت‌پذیری سخت است! اما چه طور می‌توانیم به آن اصل بدیهی برگردیم، یعنی مسئولیت همه فکرها، رفتارها و احساساتمان را بپذیریم؟ البته قبل از همه این‌ها باید بگوییم که مسئولیت‌پذیری یک طیف است. یعنی اگر مسئولیت‌ناپذیریِ کامل صفر باشد، مسئولیت‌پذیریِ کامل 100 است و ما اگر به این 100 کمی هم نزدیک شویم بار خودمان را بسته‌ایم. ضمن این که نه صفر و نه 100 در عالم خاکی نمی‌آید به دست و شاید به قول خواجه‌ی راز، عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.

خب ما پنج تا گام باید طی کنیم تا به آن صدِ مسئولیت‌پذیری نزدیک شویم:

  • دفاع‌هایمان را بشناسیم.
  • بخواهیم.
  • خواسته‌هایمان را اولویت‌گذاری کنیم.
  • تصمیم بگیریم.
  • مسئولیتش را بپذیریم.
مسئولیت پذیری

گام اول: دفاع‌هایمان را بشناسیم.

قبل از این که بتوانیم چیزی را تغییر دهیم باید آن را بشناسیم. شما باید بدانید از کدام دفاع بیشتر استفاده می‌کنید. آیا مسئولیت‌هایتان را به دیگران حواله می‌دهید، به جسمتان، به سنتان، به خانواده‌تان، به شرایط جامعه، به وسواستان یا به چی؟ آیا خودتان را قربانی بی‌گناه توطئه دیگران می‌دانید؟ آیا «از دستم در رفت» جمله تکراری ذهن و زبانتان است یا اصولاً اراده و خواست و مسئولیت را بالکل به رسمیت نمی‌شناسید؟ اولین گام شناخت این «دفاع‌های مسئولیت‌گریزانه» است.

گام دوم: بخواهیم.

قبل از هر عملی یک «خواستن» وجود دارد. نمی‌شود آدمیزاد عملی مسئولانه انجام دهد بدون این که قبلش آن عمل را بخواهد. ببینید واقعاً از این زندگی چه می‌خواهید و آنها را لیست کنید. خیلی از ما چنان در دام زندگی روزمره اجباری گیر کرده‌ایم که دیگر خواست‌های خودمان را از یاد برده‌ایم.

حالا چه اسم این خواست‌ها را بگذاریم آرزو که خیلی کلی‌تر است و چه بگذاریم تصمیم که جزئی‌تر و عملی‌تر است. یادتان باشد آرزو بر خلاف نام پر طمطراق و دست‌نیافتنی‌اش، در ادبیات روان‌شناسی اصلاً آن معنای فکر یا تخیل بی‌هدف را نمی‌دهد.

آرزو کردن خودش یک مهارت است. اول این که آرزو یک ورِ هیجانی دارد. یعنی وقتی شما چیزی را می‌خواهید با تمام وجودتان این خواستن را احساس می‌کنید اما ورِ مکملش قدرت است. یعنی توانایی بالقوه به انجام رساندن آرزو.

گام سوم: خواسته‌هایمان را اولویت‌گذاری کنیم.

اگر شما بخواهید همه خواست‌هایتان را یک جا انجام دهید، چیزی جز یک آدم هیجانی “تکانش‌گر” نیستید. بخشی از فرایند مسئولیت این است که بتوانید بین خواست شماره 1 و خواست شماره 2 تمایز بگذارید و یکی از بین دو تا یا چند تا را انتخاب کنید و به آن بپردازید. ضمن این که یادتان باشد بعضی از وقت‌ها آرزوهای ما با هم تناقض دارند و باید یکی را حذف کنیم تا به دیگری برسیم.

بر عهده گرفتن مسئولیت ها

گام چهارم: تصمیم بگیریم.

حالا که خواست شما معلوم شد باید یک نقشه عملی برای اجرایش داشته باشید. به این نقشه می‌گویند تصمیم. تصمیم‌گیری خودش یک بحث عظیم دارد که در این یک پاراگراف نمی‌گنجد. فقط یادتان باشد شما از هر تصمیمی منافعی می‌برید. بعضی از این منافع معلومند و بعضی‌هایشان ناخوداگاه.

مثلاً تصمیم به درس خواندن در امتحانات پایان ترم، نفع خودآگاهش پاس کردن درس‌ها و گرفتن مدرک و در نهایت شغل است اما نفع ناخوداگاهش می‌تواند ادامه دادن «نقش پسر خوب در چشم مامان» باشد. چیزی که فقط آدم‌های خیلی خوداگاه به آن فکر می‌کنند.

گام پنجم: مسئولیتش را بپذیریم.

آخرین گام این است که شما بتوانید همه جوانب منفی و مثبت هر کدام از تصمیم‌های کوچک و بزرگ روزانه‌تان را در نظر بگیرید و همه مسئولیتش را خودتان به تنهایی به عهده بگیرید. هر کدام از رفتارها، فکرها و احساسات شما جوانب منفی و مثبت دارند. نمی‌شود فقط مثبت‌ها را مال خودتان بدانید و منفی‌ها را به عهده دیگران بگذارید. اگر همه مسئولیت‌های هر کدام از رفتارهایتان را خودتان به تنهایی به عهده بگیرید، کم کم به این نتیجه می‌رسید که همه رفتارهای غیر مسئولانه‌تان را کنار بگذارید و به یک مسئول تمام عیار تبدیل شوید.

بر عهده گرفتن مسئولیت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

question